جامعه شناسی از دیدگاه شهید مطهری (قسمت اول)
سه شنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۵۰ ب.ظ
گلدمن شرط علمی بودن علوم انسانی را خصلت فلسفی داشتن می داند. بررسی فلسفی
علوم انسانی به ویژه جامعه شناسی، انسان شناسی و تاریخ از نظر استاد مطهری
بایستی ریشه در تفکر اسلامی داشته باشد، زیرا نحوۀ بررسی در این حوزه ها
با نحوه تبلور ایدئولوژی رابطه دوسویه دارد.
نظریۀ اجتماعی استاد مطهری را بدون ملاحظه موقعیت اجتماعی، فرهنگی، و سیاسی جامعه اش نمی توان مطرح ساخت چارچوب اصلی و اساسی درک درست تر اندیشه او به چند مسأله بستگی دارد.
۱. بیان اجمالی از زندگی استاد مطهری.
۲. شرایط اجتماعی سیاسی جامعه ای که استاد در آن می زیسته است.
۳. پیشینۀ فکری علمی و فلسفی و ایدئولوژیک او.
۴. مشکلات و مسایل اجتماعی جامعۀ او.
علمای علوم اجتماعی شکل گیری اندیشه های اجتماعی فلسفی را در چارچوب وجود مشکلات و مسایل اجتماعی به ویژه بحرانها و انقلاب های اجتماعی سیاسی تحلیل می کنند.با وجود اینکه مشکلات و مسایل اجتماعی زمینه های عمده ای در شکل گیری اندیشه ها دارند، ولی به طور تام و تمام نمی توانند نحوۀ بروز و شکل گیری اندیشه ها را بازگو نمایند.از این رو ملاحظه عوامل متعدد(طرح شده در بالا) در شکل گیری اندیشه ها ضروری است.
استاد مطهری( تولد ۱۲۸۹، شهادت ۱۳۵۸) در خانواده ای مذهبی و اهل علم به دنیا آمد و طی سالهای ۱۵ ۱۳۱۱ به تحصیل علوم دینی در حوزۀ علمیۀ مشهد پرداخت.سپس در سال ۱۳۱۶ به قم مهاجرت، و تا سال ۱۳۳۱ در آن شهر ماند.در شهر قم به تحصیل فقه، اصول، اخلاق، فلسفه نزد استادان بزرگ حوزه علمیه قم پرداخت و به طورجدی به فلسفه اسلامی علاقه مند شد. به لحاظ وجود علامه طباطبایی در قم و ارائه فلسفه تطبیقی( مقایسه فلسفه اسلامی با دیگر فلسفه ها به ویژه ماتریالیسم دیالکتیک) استاد به اهمیت فلسفه تطبیقی پی برد.در این نوع بررسی، استاد در کلاسهای علامه طباطبایی به ویژه درس اختصاصی ای که بعدها به عنوان« اصول فلسفه و روش رئالیسم» تشکیل شد، حضور یافت و در نهایت به شرح و تفسیر آنها پرداخت که حاصل این مبحث مجموعه کتابهای«اصول فلسفه و روش رئالیسم» می باشد.
استاد مطهری در سال ۱۳۳۱ به تهران مهاجرت نمود و بر اثر حضور در شهر تهران نوع کار ایشان در مقایسه با دیگر علمای اسلامی صورت دیگری یافت.به طور طبیعی شرایط محیطی جدید( اعم از فرهنگی و اجتماعی) امکانات متفاوت برای تحقیق و بررسی برای استاد فراهم آورد و زمینه ساز طرح پرسشهای متفاوت شد.شهر تهران به لحاظ اجتماعی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی متفاوت از شهر قم بوده و در این صورت مسایل آن نیز متفاوت بوده است.از سوی دیگر حضور استاد در حوزه( مدرسه مروی) و دانشگاه( دانشکده الهیات دانشگاه تهران) و نیز ارتباط با گروههای جدید فکری( از قبیل انجمنهای اسلامی مهندسین و پزشکان، و دیگر گروههای روشنفکری، حضور در مجامع روشنفکری اسلامی از قبیل مشارکت در تأسیس حسینیه ارشاد و حساسیت نسبت به ماهیت و روند کمی و کیفی مطبوعات و وسایل ارتباط جمعی و نیز نگارش و تألیف مقاله و کتاب و نقد و بررسی آراء و نظریات، و همچنین مؤانست با جریانهای سیاسی مذهبی) پس از سال ۱۳۴۲ در شکل گیری اندیشه استاد مؤثر بوده اند. در مجموع می توان زندگی استاد را به طور کلی به چهار دوره تقسیم کرد:
۱. مرحلۀ کودکی تا قبل از ورود به حوزه
۲. حضور در حوزه علمیه مشهد
۳. حضور در حوزه علمیه قم
۴. حضور در تهران
حضور استاد در تهران را به لحاظ محتوا و صورت اندیشه مطرح شده ایشان می توان به سه مرحله تقسیم نمود مرحله نخست را که از سال ۱۳۳۱ تا پانزدهم خرداد سال ۱۳۴۲ است می توان به عنوان دورۀ طرح فلسفه تطبیقی و فلسفه اسلامی قلمداد نمود؛ به لحاظ اینکه با شروع دهه ۳۰ در قرن چهاردهم جامعه ایران با شرایط جدیدی رو به رو بشود( بحران سیاسی درون رژیم پهلوی، ایجاد فضای باز به طور موقت پس از شهریور سال ۱۳۲۰، تأسیس و توسعه فعالیت حزب توده.پیدایش جریان روشنفکری چپ و راست، طرح ناسیونالیزم، نهضت ملی مصدق، رشد جریان غرب زدگی، و طرح نظریه بازگشت به خویش از سوی روشفنکران مستقل) از این رو عوامل و زمینه های جدید استاد مطهری را مایل به طرح مبانی فلسفی اسلامی و نقد فلسفه مادی نموده است در مرحلۀ نخست فکری است که استاد مطهری با تفکر ماتریالیستی آشنا می شود.
از سال ۱۳۲۳ استاد به مطالعه علوم عقلی و نیز توجه به فلسفه مادی پرداخت با کتابهای دکتر ارانی شروع و سپس با کتاب پولیستر آشنا شد. به اشارۀ خود ایشان در سال ۲۹ یا ۳۰ بود که کتاب اصول مقدماتی« فلسفه ژرژپولیستر استاد دانشکده کارگری پاریس به دستم رسید. برای اینکه مطالب کتاب در حافظه ام بماند.همه مطالب را خلاصه کردم و نوشتم هم اکنون یادداشتها و خلاصه هایی را که از آن کتاب و کتاب« ماتریالیسم دیالکتیک» ارانی برداشته ام.دارم«( ص ۱۰، علل گرایش). استاد مطهری به طور مشخص و روشن در میزان نقد ماتریالیسم به توجه به نقش علامه اشاره کرده و کتاب اصول فلسفه را پاسخی به کتاب پولیستر می داند(ص ۱۰، علل گرایش). استاد مطهری در بررسی فلسفه ماتریالیستی به میزان اختلاف و شباهت ماتریالیزم با فلسفه اسلامی پرداخته است:« از همان زمان که به مطالعه این مبحث در فلسفه( اسلامی و مادی) پرداختم، سعیم این بود که وجوه اختلاف این دو فلسفه را به طور دقیق و عمیق درک کنم. می خواستم بدانم راه این دو فلسفه در کجا از هم جدا می شود؛ نقطۀ اصلی ازاختلاف نظر کجاست؟ آنچه خودم در این جهت می فهمیدم این بود که نقطۀ اصلی اختلاف نظر دایرۀ وجود و واقعیت است» (ص ۱۱٫علل گرایش).
استاد از سال ۱۳۲۵ با کتابهای مادیون آشنا می شود و از آنجا که سخت به فلسفه علاقه مند بود و استعداد خود را در این رشته نشان داده بود، به مطالعه می پردازد.این آشنایی برای او بسیار پرثمر بود، چرا که تا آخر عمر به مطالعات فلسفی خود چه درزمینۀ فلسفه الهی و چه در زمینه فلسفه مادی ادامه داد و بدین وسیله توانست محل جدایی این دو فلسفه را از یکدیگر بازشناخته و دو نوع جهان بینی الهی و جهان بینی مادی را با یکدیگر مقایسه نماید، و به خوبی توانست از اصالت جهان بینی اسلامی در برابر هجوم اندیشه های مادی پاسداری و حمایت کند.
رابطه با علامه طباطبایی نیز یک عامل مؤثر و مهم در شناخت ماتریالیسم و رئالیسم می باشد.علامه در سال ۱۳۲۵ به قم آمدند و چند سال بعد در بحثهای متعدد علامه به ویژه« بحث خاصی که علامه در منزل مطرح نمودند.استاد نیز شرکت جستند.حاصل این بحث به تألیف کتاب« اصول فلسفه و روش رئالیسم» انجامید.مرحله دوم زندگی فکری استاد مطهری از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۱ است که با وجود همکاری در فعالیتهای سیاسی بیشتر پرداختن با مسایل اجتماعی جامعه از سوی استاد مطهری است. ایشان در این دوران سعی در چندین امر داشته اند:
۱. تبلیغ اسلام
۲. مشارکت در تأسیس مراکز علمی فرهنگی با جهت گیری اسلامی
۳. پاسخ دادن به مشکلات فرهنگی اجتماعی جامعه از این روست که او در این سده به تألیف کتابهایی پرداخته که از توجه به عناوین آنها نوع پرسشهایی که در جامعه او مطرح بوده، روشن می گردد.« مرجعیت و روحانیت»،«اخلاق اساسی سازمان روحانیت»،«علاقه جنسی»،«اخلاق جنسی»،« خدمات متقابل ایران و اسلام».« انسان و سرنوشت»،« خورشید دین هرگز غروب نمی کند»،« علل گراش به مادیگری»،« مسأله حجاب»،« امدادهای غیبی»، «عدل الهی»،« جاذبه و دافعه»،«تحریفات عاشورا» و« حماسۀ حسینی» از عمده ترین کتب و مباحث استاد در این دوره بوده اند. استاد مطهری در این دوره به طرح و بررسی مسایل و مشکلات جامعه که به واسطه روشنفکران غربی، ناسیونالیست، و مارکسیست ها مطرح شده بود، پرداخته و به طور مشخص شرایط این دوره و نحوۀ برخورد و بررسی مشکلات و مسایل را مطرح ساخته است. به هر حال، یک گام مبارزه با مادیگری، عرضه کردن یک مکتب الهی است که بتواند پاسخگوی نیازهای فکری اندیشمندان باشد.
در مرحلۀ دوم باید پیوند مسایل الهی با مسایل اجتماعی و سیاسی مشخص شود. مقام مکتب الهی از نظر پشتوانه بودن حقوق سیاسی و اجتماعی روشن گردد. دیگر قبول خدا ملازم با قبول حق زورگویی و استبداد حکمران تلقی نگردد.خوشبختانه از این نظر نیز تعلیمات اسلامی غنی و رساست، هرچند کمتر عرضه شده است وظیفه دانشمندان روشنفکر اسلامی است که مکتب حقوقی اسلام را از جهت های سیاسی و اقتصادی و به ویژه از وجهۀ اقتصادی معرفی کنند.
استاد مارکسیسم و ماتریالیزم را در ایران با دو ویژگی تعریف نموده است:
۱. مارکسیسم در نیم قرن گذشته در ایران بیشتر سیاسی و تبلیغاتی و کمتر علمی مطرح شده است.«تبلیغ و اشاعه مارکسیسم دولتی، یعنی جنبه های الحادی مارکسیسم منهای جنبه های سیاسی و اجتماعی آن، چنان که می دانیم عناصر خود فروختۀ مارکسیست به یک توافق با دستگاه حکومت نایل آمدند و آن تبلیغ جنبه های عناصر الحادی و ماتریالیستی و ضد مذهبی مارکسیسم و سکوت از جنبه های سیاسی و اجتماعی آن است. ما در دانشگاه از نزدیک شاهد این گونه فعالیتهای عناصر مارکسیست که در زیر چتر حمایت بی دریغ دستگاه خوشبخت می زیستند بودیم»( ص ۶۶، کتاب نهضت ها)
۲. ماتریالیسم و مارکسیسم برای دستیابی به چندین موقعیت سیاسی در ایران از تحریف فرهنگی در چندین سطح طراحی شده است.
الف: طرح دیدگاههای ایدئولوژیکی در جایگزینی به جای اسلام.
ب: تحریف شخصیت ها( از قبیل حلاج، حافظ، ابن خلدون…)
پ: تحریف قرآن
ت: تحریف تاریخ
ث: تحریف مذهب.
از این روست که استاد به راز کار ماتریالیستها اشاره نموده است:یک چیز، یک چیز بسیار ساده ضعف منطق مادیین و ترس آنها از مواجهه با مسایل در چهره اصلی است. استاد به نوع و میزان تحریف ماتریالیست ها در مورد موضوعات مورد بحث پرداخته است.به عنوان شاهد نحوۀ برخورد با ماتریالیست ها یا نهضتهای اسلامی از نظر استاد قابل توجه است:
« همه این نهضت ها، اعم از فکری و عملی و اعم از پیشرو و ارتجاعی نیازمند به بررسی و تحلیل وسیعی هستند، به ویژه با توجه به این که اخیرا عده ای فرصت طلب از خلأ موجود سوء استفاده کرده و طبق« دستور» و به طور« دلخواه» نهضتهای دورۀ اسلامی را تحلیل می کنند و در اختیار تودۀ بی خبر می گذارند».
مرحلۀ سوم زندگی فکری استاد مطهری از سال ۱۳۵۱ تا شهادت ایشان می باشد.در این دوران در مقایسه با گذشته شرایط بسیار متفاوت شده بود استاد مطهری در کتاب« نهضتهای اسلامی در صد سالۀ اخیر» به بیان شرایط جدید( به طور کلی و خاص) پرداخته است.
شرایط متعددی که در دورۀ جدید( پیش از انقلاب اسلامی) در ایران مطرح بوده، از نظر استاد در نهایت به نهضت اسلامی ایران انجامیده است:
الف: آنچه در این نیم قرن در جامعه اسلامی ایران رخ داد عبارت است از
استبداد خشن و وحشی و سلب هر نوع آزادی
نفوذ استعمار نو…
دور نگه داشتن دین از سیاست، بلکه بیرون کردن دین از میدان سیاست.
کوشش برای بازگرداندن ایران به جاهلیت پیش از اسلام و احیای شعارهای مجوسی و از میان بردن شعارهای اصیل اسلامی.
قلب و تحریف درمیراث فرهنگی الهی
تبلیغ و اشاعه مارکسیسم دولتی
کشتار مبارزان
تسلط نیروهای غیر مسلمان بر دولت.
نقص آشکار قوانین و مقررات الهی.
مبارزه با ادبیات فارسی
بریدن پیوند از کشورهای اسلامی و پیوند با کشورهای غیراسلامی
ب: در جهان لیبرالیسم غربی و سوسیالیسم شرقی رشد نمود.
پ: در مقابله با حوادث فوق عده ای از متفکرین مسلمان پس از شهویور سال ۱۳۲۰ توانستند بر آگاهی مردم افزوده و طرح درستی از چهرۀ اسلامی مطرح کنند
در این سده به لحاظ تغییر در شرایط خاص اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، استاد مطهری نیز به طرح مباحث خاص تر پرداخته است.درس اسفار، «شرح منطومه»، «شفا»، «معارف قرآن»، «اقتصاد اسلامی»، «مارکسیسم»، «سیری در نهج البلاغه» و «قیام و انقلاب»،«مقالۀ شهید»،« نظام حقوق زن در اسلام»،« نهضت های اسلامی در صد سالۀ اخیر»،«جهان بینی و آشنایی با علوم اسلامی» از عمده ترین کتابها و تألیفات استاد در این دوره می باشند.
با وجود اینکه استاد دو گرایش عمده از دو دورۀ پیشین را برای طرح فلسفه اسلامی، فلسفۀ تطبیقی و بررسی مسایل اجتماعی دارد، ولی تأکید اصلی اش بر سه مسأله دیگر بوده است.
۱. او به طور مشخص به نقد فلسفی، تاریخی و ایدئولوژیک مارکسیسم و التقاط پرداخته است.
۲. به بیان چارچوب نظری تحت عنوان جهان بینی و ایدئولوژی اسلامی پرداخته است.
۳. پدیدۀ انسان، جامعه، تاریخ، انقلاب تحول، تمدن و علم را نیز در چارچوب نظری مشخص طراحی نموده است.
در این دوره استاد به طور روشن تر و مشخص تر به حوزه های علوم انسانی از قبیل انسان شناسی، جامعه شناسی، تاریخ، اقتصاد، سیاست و حقوق وارد شده و سعی نموده تا این علوم را از بیرون مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد. بی ربط نخواهد بود اگر کارهای استاد در این دوره در مسیر تأسیس نظریات جدید علمی مبتنی بر نگرش اسلامی قلمداد شود.
دکتر حداد عادل در این زمینه اشاره نموده است که استاد مطهری به این دیدگاه رسیده بود که: ما به جامعه شناسی اسلامی احتیاج داریم و نیز به روان شناسی و اقتصاد و فلسفه تاریخ و فلسفه اخلاق اسلامی استاد مطهری به طور مشخص نحوۀ ارتباط و حضور در شرایط جدید اجتماعی را با بررسی جدی در« بررسی نهضتهای اسلامی در صد سالۀ اخیر» نشان می دهد. ایشان به طور خاص به نحوۀ ارتباط شرایط با طرح نظریه و فکر پرداخته است.
« شرایط تقویمی، یعنی مصادف بودن فردا که پانزدهم شعبان است با میلاد مسعود بزرگ مصلح جهانی و بزرگ منجی بشریت حضرت حجت ابن الحسن(عج) و هم شرایط اجتماعی معاصر که در متن نهضتی اصلاحی که امواج آن سراسر کشور ما را فرا گرفته است قرار گرفته ایم و روح اصلاح خواهی که در اکثریت قریب به اتفاق مردم ما پدید آمده است، به من این الهام را بخشید که بحث خود را به اصلاح و اصطلاح طلبی خصوصا در صد ساله اخیر اختصاص دهم».
روند و جریان زندگی استاد نشان دهندۀ یک مسیر تراکمی دانش و معرفت است. استاد مطهری از مباحث تطبیقی فلسفی( اسلام و ماتریالیسم)، به بررسی مسایل منفرد اجتماعی رسیده و در دورۀ سوم زندگی فکری، او به طرح جهان بینی جامع برای تفسیر و تحلیل مسایل متعدد است. استاد مطهری در این دوران به جای تحلیل جزیی از موضوعات، به طرح اصول و مبانی چارچوب کلی علم…پرداخت.
نظریۀ اجتماعی استاد مطهری را بدون ملاحظه موقعیت اجتماعی، فرهنگی، و سیاسی جامعه اش نمی توان مطرح ساخت چارچوب اصلی و اساسی درک درست تر اندیشه او به چند مسأله بستگی دارد.
۱. بیان اجمالی از زندگی استاد مطهری.
۲. شرایط اجتماعی سیاسی جامعه ای که استاد در آن می زیسته است.
۳. پیشینۀ فکری علمی و فلسفی و ایدئولوژیک او.
۴. مشکلات و مسایل اجتماعی جامعۀ او.
علمای علوم اجتماعی شکل گیری اندیشه های اجتماعی فلسفی را در چارچوب وجود مشکلات و مسایل اجتماعی به ویژه بحرانها و انقلاب های اجتماعی سیاسی تحلیل می کنند.با وجود اینکه مشکلات و مسایل اجتماعی زمینه های عمده ای در شکل گیری اندیشه ها دارند، ولی به طور تام و تمام نمی توانند نحوۀ بروز و شکل گیری اندیشه ها را بازگو نمایند.از این رو ملاحظه عوامل متعدد(طرح شده در بالا) در شکل گیری اندیشه ها ضروری است.
استاد مطهری( تولد ۱۲۸۹، شهادت ۱۳۵۸) در خانواده ای مذهبی و اهل علم به دنیا آمد و طی سالهای ۱۵ ۱۳۱۱ به تحصیل علوم دینی در حوزۀ علمیۀ مشهد پرداخت.سپس در سال ۱۳۱۶ به قم مهاجرت، و تا سال ۱۳۳۱ در آن شهر ماند.در شهر قم به تحصیل فقه، اصول، اخلاق، فلسفه نزد استادان بزرگ حوزه علمیه قم پرداخت و به طورجدی به فلسفه اسلامی علاقه مند شد. به لحاظ وجود علامه طباطبایی در قم و ارائه فلسفه تطبیقی( مقایسه فلسفه اسلامی با دیگر فلسفه ها به ویژه ماتریالیسم دیالکتیک) استاد به اهمیت فلسفه تطبیقی پی برد.در این نوع بررسی، استاد در کلاسهای علامه طباطبایی به ویژه درس اختصاصی ای که بعدها به عنوان« اصول فلسفه و روش رئالیسم» تشکیل شد، حضور یافت و در نهایت به شرح و تفسیر آنها پرداخت که حاصل این مبحث مجموعه کتابهای«اصول فلسفه و روش رئالیسم» می باشد.
استاد مطهری در سال ۱۳۳۱ به تهران مهاجرت نمود و بر اثر حضور در شهر تهران نوع کار ایشان در مقایسه با دیگر علمای اسلامی صورت دیگری یافت.به طور طبیعی شرایط محیطی جدید( اعم از فرهنگی و اجتماعی) امکانات متفاوت برای تحقیق و بررسی برای استاد فراهم آورد و زمینه ساز طرح پرسشهای متفاوت شد.شهر تهران به لحاظ اجتماعی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی متفاوت از شهر قم بوده و در این صورت مسایل آن نیز متفاوت بوده است.از سوی دیگر حضور استاد در حوزه( مدرسه مروی) و دانشگاه( دانشکده الهیات دانشگاه تهران) و نیز ارتباط با گروههای جدید فکری( از قبیل انجمنهای اسلامی مهندسین و پزشکان، و دیگر گروههای روشنفکری، حضور در مجامع روشنفکری اسلامی از قبیل مشارکت در تأسیس حسینیه ارشاد و حساسیت نسبت به ماهیت و روند کمی و کیفی مطبوعات و وسایل ارتباط جمعی و نیز نگارش و تألیف مقاله و کتاب و نقد و بررسی آراء و نظریات، و همچنین مؤانست با جریانهای سیاسی مذهبی) پس از سال ۱۳۴۲ در شکل گیری اندیشه استاد مؤثر بوده اند. در مجموع می توان زندگی استاد را به طور کلی به چهار دوره تقسیم کرد:
۱. مرحلۀ کودکی تا قبل از ورود به حوزه
۲. حضور در حوزه علمیه مشهد
۳. حضور در حوزه علمیه قم
۴. حضور در تهران
حضور استاد در تهران را به لحاظ محتوا و صورت اندیشه مطرح شده ایشان می توان به سه مرحله تقسیم نمود مرحله نخست را که از سال ۱۳۳۱ تا پانزدهم خرداد سال ۱۳۴۲ است می توان به عنوان دورۀ طرح فلسفه تطبیقی و فلسفه اسلامی قلمداد نمود؛ به لحاظ اینکه با شروع دهه ۳۰ در قرن چهاردهم جامعه ایران با شرایط جدیدی رو به رو بشود( بحران سیاسی درون رژیم پهلوی، ایجاد فضای باز به طور موقت پس از شهریور سال ۱۳۲۰، تأسیس و توسعه فعالیت حزب توده.پیدایش جریان روشنفکری چپ و راست، طرح ناسیونالیزم، نهضت ملی مصدق، رشد جریان غرب زدگی، و طرح نظریه بازگشت به خویش از سوی روشفنکران مستقل) از این رو عوامل و زمینه های جدید استاد مطهری را مایل به طرح مبانی فلسفی اسلامی و نقد فلسفه مادی نموده است در مرحلۀ نخست فکری است که استاد مطهری با تفکر ماتریالیستی آشنا می شود.
از سال ۱۳۲۳ استاد به مطالعه علوم عقلی و نیز توجه به فلسفه مادی پرداخت با کتابهای دکتر ارانی شروع و سپس با کتاب پولیستر آشنا شد. به اشارۀ خود ایشان در سال ۲۹ یا ۳۰ بود که کتاب اصول مقدماتی« فلسفه ژرژپولیستر استاد دانشکده کارگری پاریس به دستم رسید. برای اینکه مطالب کتاب در حافظه ام بماند.همه مطالب را خلاصه کردم و نوشتم هم اکنون یادداشتها و خلاصه هایی را که از آن کتاب و کتاب« ماتریالیسم دیالکتیک» ارانی برداشته ام.دارم«( ص ۱۰، علل گرایش). استاد مطهری به طور مشخص و روشن در میزان نقد ماتریالیسم به توجه به نقش علامه اشاره کرده و کتاب اصول فلسفه را پاسخی به کتاب پولیستر می داند(ص ۱۰، علل گرایش). استاد مطهری در بررسی فلسفه ماتریالیستی به میزان اختلاف و شباهت ماتریالیزم با فلسفه اسلامی پرداخته است:« از همان زمان که به مطالعه این مبحث در فلسفه( اسلامی و مادی) پرداختم، سعیم این بود که وجوه اختلاف این دو فلسفه را به طور دقیق و عمیق درک کنم. می خواستم بدانم راه این دو فلسفه در کجا از هم جدا می شود؛ نقطۀ اصلی ازاختلاف نظر کجاست؟ آنچه خودم در این جهت می فهمیدم این بود که نقطۀ اصلی اختلاف نظر دایرۀ وجود و واقعیت است» (ص ۱۱٫علل گرایش).
استاد از سال ۱۳۲۵ با کتابهای مادیون آشنا می شود و از آنجا که سخت به فلسفه علاقه مند بود و استعداد خود را در این رشته نشان داده بود، به مطالعه می پردازد.این آشنایی برای او بسیار پرثمر بود، چرا که تا آخر عمر به مطالعات فلسفی خود چه درزمینۀ فلسفه الهی و چه در زمینه فلسفه مادی ادامه داد و بدین وسیله توانست محل جدایی این دو فلسفه را از یکدیگر بازشناخته و دو نوع جهان بینی الهی و جهان بینی مادی را با یکدیگر مقایسه نماید، و به خوبی توانست از اصالت جهان بینی اسلامی در برابر هجوم اندیشه های مادی پاسداری و حمایت کند.
رابطه با علامه طباطبایی نیز یک عامل مؤثر و مهم در شناخت ماتریالیسم و رئالیسم می باشد.علامه در سال ۱۳۲۵ به قم آمدند و چند سال بعد در بحثهای متعدد علامه به ویژه« بحث خاصی که علامه در منزل مطرح نمودند.استاد نیز شرکت جستند.حاصل این بحث به تألیف کتاب« اصول فلسفه و روش رئالیسم» انجامید.مرحله دوم زندگی فکری استاد مطهری از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۱ است که با وجود همکاری در فعالیتهای سیاسی بیشتر پرداختن با مسایل اجتماعی جامعه از سوی استاد مطهری است. ایشان در این دوران سعی در چندین امر داشته اند:
۱. تبلیغ اسلام
۲. مشارکت در تأسیس مراکز علمی فرهنگی با جهت گیری اسلامی
۳. پاسخ دادن به مشکلات فرهنگی اجتماعی جامعه از این روست که او در این سده به تألیف کتابهایی پرداخته که از توجه به عناوین آنها نوع پرسشهایی که در جامعه او مطرح بوده، روشن می گردد.« مرجعیت و روحانیت»،«اخلاق اساسی سازمان روحانیت»،«علاقه جنسی»،«اخلاق جنسی»،« خدمات متقابل ایران و اسلام».« انسان و سرنوشت»،« خورشید دین هرگز غروب نمی کند»،« علل گراش به مادیگری»،« مسأله حجاب»،« امدادهای غیبی»، «عدل الهی»،« جاذبه و دافعه»،«تحریفات عاشورا» و« حماسۀ حسینی» از عمده ترین کتب و مباحث استاد در این دوره بوده اند. استاد مطهری در این دوره به طرح و بررسی مسایل و مشکلات جامعه که به واسطه روشنفکران غربی، ناسیونالیست، و مارکسیست ها مطرح شده بود، پرداخته و به طور مشخص شرایط این دوره و نحوۀ برخورد و بررسی مشکلات و مسایل را مطرح ساخته است. به هر حال، یک گام مبارزه با مادیگری، عرضه کردن یک مکتب الهی است که بتواند پاسخگوی نیازهای فکری اندیشمندان باشد.
در مرحلۀ دوم باید پیوند مسایل الهی با مسایل اجتماعی و سیاسی مشخص شود. مقام مکتب الهی از نظر پشتوانه بودن حقوق سیاسی و اجتماعی روشن گردد. دیگر قبول خدا ملازم با قبول حق زورگویی و استبداد حکمران تلقی نگردد.خوشبختانه از این نظر نیز تعلیمات اسلامی غنی و رساست، هرچند کمتر عرضه شده است وظیفه دانشمندان روشنفکر اسلامی است که مکتب حقوقی اسلام را از جهت های سیاسی و اقتصادی و به ویژه از وجهۀ اقتصادی معرفی کنند.
استاد مارکسیسم و ماتریالیزم را در ایران با دو ویژگی تعریف نموده است:
۱. مارکسیسم در نیم قرن گذشته در ایران بیشتر سیاسی و تبلیغاتی و کمتر علمی مطرح شده است.«تبلیغ و اشاعه مارکسیسم دولتی، یعنی جنبه های الحادی مارکسیسم منهای جنبه های سیاسی و اجتماعی آن، چنان که می دانیم عناصر خود فروختۀ مارکسیست به یک توافق با دستگاه حکومت نایل آمدند و آن تبلیغ جنبه های عناصر الحادی و ماتریالیستی و ضد مذهبی مارکسیسم و سکوت از جنبه های سیاسی و اجتماعی آن است. ما در دانشگاه از نزدیک شاهد این گونه فعالیتهای عناصر مارکسیست که در زیر چتر حمایت بی دریغ دستگاه خوشبخت می زیستند بودیم»( ص ۶۶، کتاب نهضت ها)
۲. ماتریالیسم و مارکسیسم برای دستیابی به چندین موقعیت سیاسی در ایران از تحریف فرهنگی در چندین سطح طراحی شده است.
الف: طرح دیدگاههای ایدئولوژیکی در جایگزینی به جای اسلام.
ب: تحریف شخصیت ها( از قبیل حلاج، حافظ، ابن خلدون…)
پ: تحریف قرآن
ت: تحریف تاریخ
ث: تحریف مذهب.
از این روست که استاد به راز کار ماتریالیستها اشاره نموده است:یک چیز، یک چیز بسیار ساده ضعف منطق مادیین و ترس آنها از مواجهه با مسایل در چهره اصلی است. استاد به نوع و میزان تحریف ماتریالیست ها در مورد موضوعات مورد بحث پرداخته است.به عنوان شاهد نحوۀ برخورد با ماتریالیست ها یا نهضتهای اسلامی از نظر استاد قابل توجه است:
« همه این نهضت ها، اعم از فکری و عملی و اعم از پیشرو و ارتجاعی نیازمند به بررسی و تحلیل وسیعی هستند، به ویژه با توجه به این که اخیرا عده ای فرصت طلب از خلأ موجود سوء استفاده کرده و طبق« دستور» و به طور« دلخواه» نهضتهای دورۀ اسلامی را تحلیل می کنند و در اختیار تودۀ بی خبر می گذارند».
مرحلۀ سوم زندگی فکری استاد مطهری از سال ۱۳۵۱ تا شهادت ایشان می باشد.در این دوران در مقایسه با گذشته شرایط بسیار متفاوت شده بود استاد مطهری در کتاب« نهضتهای اسلامی در صد سالۀ اخیر» به بیان شرایط جدید( به طور کلی و خاص) پرداخته است.
شرایط متعددی که در دورۀ جدید( پیش از انقلاب اسلامی) در ایران مطرح بوده، از نظر استاد در نهایت به نهضت اسلامی ایران انجامیده است:
الف: آنچه در این نیم قرن در جامعه اسلامی ایران رخ داد عبارت است از
استبداد خشن و وحشی و سلب هر نوع آزادی
نفوذ استعمار نو…
دور نگه داشتن دین از سیاست، بلکه بیرون کردن دین از میدان سیاست.
کوشش برای بازگرداندن ایران به جاهلیت پیش از اسلام و احیای شعارهای مجوسی و از میان بردن شعارهای اصیل اسلامی.
قلب و تحریف درمیراث فرهنگی الهی
تبلیغ و اشاعه مارکسیسم دولتی
کشتار مبارزان
تسلط نیروهای غیر مسلمان بر دولت.
نقص آشکار قوانین و مقررات الهی.
مبارزه با ادبیات فارسی
بریدن پیوند از کشورهای اسلامی و پیوند با کشورهای غیراسلامی
ب: در جهان لیبرالیسم غربی و سوسیالیسم شرقی رشد نمود.
پ: در مقابله با حوادث فوق عده ای از متفکرین مسلمان پس از شهویور سال ۱۳۲۰ توانستند بر آگاهی مردم افزوده و طرح درستی از چهرۀ اسلامی مطرح کنند
در این سده به لحاظ تغییر در شرایط خاص اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، استاد مطهری نیز به طرح مباحث خاص تر پرداخته است.درس اسفار، «شرح منطومه»، «شفا»، «معارف قرآن»، «اقتصاد اسلامی»، «مارکسیسم»، «سیری در نهج البلاغه» و «قیام و انقلاب»،«مقالۀ شهید»،« نظام حقوق زن در اسلام»،« نهضت های اسلامی در صد سالۀ اخیر»،«جهان بینی و آشنایی با علوم اسلامی» از عمده ترین کتابها و تألیفات استاد در این دوره می باشند.
با وجود اینکه استاد دو گرایش عمده از دو دورۀ پیشین را برای طرح فلسفه اسلامی، فلسفۀ تطبیقی و بررسی مسایل اجتماعی دارد، ولی تأکید اصلی اش بر سه مسأله دیگر بوده است.
۱. او به طور مشخص به نقد فلسفی، تاریخی و ایدئولوژیک مارکسیسم و التقاط پرداخته است.
۲. به بیان چارچوب نظری تحت عنوان جهان بینی و ایدئولوژی اسلامی پرداخته است.
۳. پدیدۀ انسان، جامعه، تاریخ، انقلاب تحول، تمدن و علم را نیز در چارچوب نظری مشخص طراحی نموده است.
در این دوره استاد به طور روشن تر و مشخص تر به حوزه های علوم انسانی از قبیل انسان شناسی، جامعه شناسی، تاریخ، اقتصاد، سیاست و حقوق وارد شده و سعی نموده تا این علوم را از بیرون مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد. بی ربط نخواهد بود اگر کارهای استاد در این دوره در مسیر تأسیس نظریات جدید علمی مبتنی بر نگرش اسلامی قلمداد شود.
دکتر حداد عادل در این زمینه اشاره نموده است که استاد مطهری به این دیدگاه رسیده بود که: ما به جامعه شناسی اسلامی احتیاج داریم و نیز به روان شناسی و اقتصاد و فلسفه تاریخ و فلسفه اخلاق اسلامی استاد مطهری به طور مشخص نحوۀ ارتباط و حضور در شرایط جدید اجتماعی را با بررسی جدی در« بررسی نهضتهای اسلامی در صد سالۀ اخیر» نشان می دهد. ایشان به طور خاص به نحوۀ ارتباط شرایط با طرح نظریه و فکر پرداخته است.
« شرایط تقویمی، یعنی مصادف بودن فردا که پانزدهم شعبان است با میلاد مسعود بزرگ مصلح جهانی و بزرگ منجی بشریت حضرت حجت ابن الحسن(عج) و هم شرایط اجتماعی معاصر که در متن نهضتی اصلاحی که امواج آن سراسر کشور ما را فرا گرفته است قرار گرفته ایم و روح اصلاح خواهی که در اکثریت قریب به اتفاق مردم ما پدید آمده است، به من این الهام را بخشید که بحث خود را به اصلاح و اصطلاح طلبی خصوصا در صد ساله اخیر اختصاص دهم».
روند و جریان زندگی استاد نشان دهندۀ یک مسیر تراکمی دانش و معرفت است. استاد مطهری از مباحث تطبیقی فلسفی( اسلام و ماتریالیسم)، به بررسی مسایل منفرد اجتماعی رسیده و در دورۀ سوم زندگی فکری، او به طرح جهان بینی جامع برای تفسیر و تحلیل مسایل متعدد است. استاد مطهری در این دوران به جای تحلیل جزیی از موضوعات، به طرح اصول و مبانی چارچوب کلی علم…پرداخت.